آش پشت پا

هميــــــــــــــــــــــن ...
دلم تنگ شده واسه نگاه خستت ...
دلم تنگ شده واسه خنده هات .. شيطونيات ...
دلم تنگ شده واسه صدا کردنات ...
تنگ شده واسه جـــــــــــونم گفتنات ...
حتي تنگ شده واسه بحث کردنامون ...
کپی کن دوستم
لطفا بخوانید و کپی کنید
اﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎً ﭘﯿﺎﻣﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ 10 ﻧﻔﺮ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﻣﺒﺪﺍﺀ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ؟
ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺍﺭﺳﺎﻟﺸﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺏ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻦ !
ﻫﻔﺘﻪ ﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﻧﯿﻮﺯ ﺗﻼﻭﯾﻮ ﺩﺭ ﭼﺎﭖ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺘﺮ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﮐﻨﯿﻢ ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻣﻨﺘﺸﺮ
ﺷﺪ . ﻫﻨﺮﯼ ﻟﯿﻮﻧﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﻘﯿﻪ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ"" ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻭﺍﺗﺴﺎﭖ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻨﺮﯼ ﻟﯿﻮﻧﺮ ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﻣﺎ ﺑﺎ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﭘﯿﺎﻣﻬﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺗﺮﮐﯽ ﻭ ﺍﺭﺩﻭﯾﯽ ﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺍﺋﻤﻪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ، ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﭘﯿﺎﻣﻬﺎ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ 10 ﻧﻔﺮ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﺒﯿﻨﯽ !
ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﯾﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ"
نوشته ای از بردپیت
شاد باش
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺣﺎﻟﻮ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺗﻮی ﺧﻮﺩﺗﯽ
ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ
ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻢ ﺑﯿﺎﺭﯼ
ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺯﺍﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺪﻭﻥ ، ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ بگذﺭﺩ...
اعتراف می کنم ....
از اونی که روز ازل شانس پخش می کرده متشکرم شخصاً !
زن میخوای بسم الله( خود خدا گفته شك داری؟)
بابام تقریبا آدم معتقدی بود بهش گفتم : میشه یه سوال ازت بپرسم؟ گفت: بپرس گفتم: اگه یه پولدار بیاد بهت بگه که برا پسرت زن بگیر ، بعد بهت امضا و تضمین بده که ماهانه خرج زندگی بچه ات رو میدم ، قبول می کنی؟ بابام بلافاصله گفت: خب معلومه که قبول می کنم گفتم: بابا جون! تو حرف و امضای یه پولدار رو که نمی دونی واقعا چه جور آدمیه قبول می کنی و به پشتوانه ی اینکه قول داده زندگی پسرت رو تامین کنه برا بچه ات زن می گیری ، اما حرف خدا رو قبول نمی کنی؟ بهش برخورد و گفت: یعنی چی؟ گفتم: خدا توی قرآن " سوره ی نور آیه 32 "فرموده: برا بچه هاتون زن بگیرید ، اگه تنگدست و پول ندارن من خودم از فضلم بی نیازشون می کنم. اونوقت شما به حرف یه پولدار که نمی شناسیش و ممکنه بعدها بزنه زیر حرفش اعتماد می کنین ، اونوقت حرف خدا که هرگز دروغ نمیگه
رو قبول نمی کنی؟ یعنی حرف خدا رو کمتر از یه پولدار قبول داری؟ بابام رفت توی فکر و هیچی نگفت
منم بلند شدم و رفتم فردا صبح بابام به مامانم گفت: به فکر یه عروس برا پسرت باش خلاصه تحقیق کردیم و یه دختر مناسب و هم سطح خودمون پیدا کردیم
ازدواجمون سر گرفت و الان یه زندگی خوب و خوش رو در کنار همسرم دارم
اگه اون موقع شنیده بودم خدا روزی رو می رسونه ، الان چشیدم این حرف خدا رو
با تمام وجودم درک کردم که خدا روزی رو می رسونه یعنی چی........
تولد بهشاد جونم
پلک جهان می پرد
دلش گواهی میدهد
امشب اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود می آید

روز میلاد قشنگت میمونه
توی تقویم دلم تا همیشه
تولدت مبارک

امروز פֿـورشیـב شاבمانـﮧ تریـטּ طلوع פֿـواهـב ڪرב و בنیا رنگ בیگرےפֿـواهـב گرفت
قلبها بـﮧ مناسبت آمـבنت פֿـوشامـב פֿـواهنـב گفت
فرشتـﮧ آسمانے سالروز زمینے شـבنت مبارڪ ...

فارسی : تولدت مبارک!
فرانسوی : Joyeux anniversaire
ایتالیایی : Buon compleanno
آلمانی : Herzlichen Glückwunsch zum Geburtstag
هندی : जन्मदिन मुबारक हो
عربی : عید میلادسعید
ژاپنی : 誕生日おめでとう
چینی سنتی : 生日快樂
چینی ساده : 生日快乐
یونانی : Χρόνια πολλά
ترکی : Doğum Günün Kutlu Olsun
اسپانیایی : Feliz cumpleaños
روسی : С Днем Рождения
رومانی : La mulţi ani
ویتنامی : Chúc mừng Sinh nhật
اوکراینی : З Днем Народження
انگلیسی : Happy Birthday
اینم تبریییییک با زبانای مختلف
تولدت مبارک بهشاد جونم
تولدش مبارک!!!!
میخوام اگه براش تو وبم یه تولد درست حسابی بگیرم
راستی شما هم دعوتین ............. قرارمون 5 اردیبهشت
منتظرما
دعا کنید
با سلامی دوباره به همه ی دوستان ...... باز هم نیازمند دعاهای سبزتان هستیم ...... اگه دعاهاتون بگیره تا آخر سال عروس میشمااااااااا
پس دریغ نکنین دیگه ..... ببینم چیکار میکنینا

برگشتم
سلام به دوستای خوبم .... بهد از مدتها دارم وبمو آپ میکنم و ممنونم از همه ی دوستایی که تو این مدت هم به وبم سرکی میزدن ..... مخصوصا داداشی با معرفتم ...... دلم برا همتون تنگ شده بود اما نمیشد که بیام ....
راستی قالب وبمو عوض کردم .... نظراتونو راجع بهش بگین .....
پایان نامه
ببخشیدا ولی یهو میرم سر اصل مطلب
میخوام پایان نامه ام و شروع کنم ..... نمیدونم چه موضوعی انتخاب کنم
رشته ام گرافیکه ....... خوشحال میشم نظراتونو راجع بهش بدونم ....
هرکی هم اومد بدون نظر بره کشتمشا .... گفته باشم
تو آمپاس شدیدم بخدااااااااااا

یک عمر من فکر میکردم این مرتیکه ، عموی ♥ســوبــاســـا♥ بوده ...
بعدش سوال میشد برام چرا هر وقت پدرش میره سفر این پیداش میشه ؟!
یا هر وقت پدرش میومد این یهو غیبش میزد ؟!
وقتی زیر نویس انگلیسی رو دیدم فهمیدم : این دوست پسر مادرش بوده :|
هرکی مثل من گول این مرتیکه رو خورده کامنت بزاره برام
بانوی افسانه ها ...

نوازشم کن....
من واقعی ترین بانوی افسانه های تو هستم.....
فرقی نمیکند کجا....
اغوش تو هر کجا که باز شود.....
باشکوه ترین قصر دنیاست.....
قصری که تنها تو مردش تویی.....
مرد که توباشی زن بودن خوب است.....
از میان تمام مذکر های دنیا....
فقط کافیست پای تودرمیان باشد...
میدانی برای توخانوم بودن چه کیفی دارد؟
اسم شما به زبان ژاپنی چی میشه ؟!
مثل اسم من nokashirukatokur ![]()
A-ka / B-tu / C-mi / D-te / E-ku / F-lu / G-ji / H-ri / I-ki / J-zu / K-me / L-ta / M-rin / N-to / O-mo / P-no / Q-ke / R-shi / S-ari / T-so / U-do / V-ru / W-mei / X-na / Y-fu / Z-zi
کپی ==== پیست
من یه همچین آدمیم
...آخه خواهر من..تو که بلد نیستی پارک دوبل بکنی...بهتر نیست مثل سابق که اتومبیل اختراع نشده بود بری سوار خری الاغی چیزی از این دست بشی؟؟..بهتر نیس خداییش؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زیرش هم نوشته بود..
...البته من خواهر شما نیستم..ولی چنانچه شما قبول کنید خر یا الاغ و یابوی من بشید با کمال میل خودروی خودم رو میفروشم ...سوارتون میشم!!...چراکه نه!!
↓↓
↓↓
↓↓
↓↓
↓↓
اومدم یه بوگاتی ویرون بخرم صاحبش سر یه حرف کوچیک دَبه کرد ،
همه چی رو اوکی کردیم فقط من گفتم پول ندارم ....
بهش بر خورد !!
:|
..........................................................................................
آب ریزش بینی دارم ، رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت بگیرم . تو عوارض جانبیش نوشته:
.
.
سردرد، سرگیجه، نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب دو بینی، اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه، نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی! ...
پشیمون شدم ، میکشم بالا امنیتش بیشتر :|
..................................................................................................
به راننده تاکسيه ميگم: هزاری از اين بهتر نداری ؟
ميگه: چشه؟ امام توش خوب نيفتاده؟
من : :-&
امام : :(
مسافرا : ((=
...........................................................................................................
دانشجوی عزیز!
دوست تحصیلکرده ی من !
شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشین !
وااااقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟
نمی بینی خوابیم بیشعور
مژده دهید ...


اینم عکسای محمدطاها بعد از پیدا شدن ......
خدایا شکرت ..............
`در جستجوی محمدطاها

معذرتخواهی
بازم نظر بزارین برام خیلی خوشحال میشم .....
زندگی کوتاهتر از اونه که جز به شادی بگذره
جالب واسه خودم
این عکسارو هم اینقدر جالب بود متنشون دلم نیومد نزارم


یه نامه
یکی از بچه ها میگفت دیه روم نمیای ... راست میگفت؟؟؟؟؟ واقعا دیگه پیش آجیت نمیای؟؟؟؟
ولی من میدونم اینجا میای ... واسه همین اینجا بهت میگم ... وقتی نیستی ... جوابمو نمیدی .... منتظرم میزاری ... بیشتر از هروقت دیگه ای دلم برات تنگ میشه .... زودتر بیا پیشم .... منتظرما داداشی ....
دوستت دارم داداشی
.jpg)



دعام کنید......
مهمونی که داغ عشقی که داشته رو از یاد ببره توی شلوغیا .... توی مهمونیا ..... بین دوستاش و فامیلاش
..... ولی توی اون مهمونی یه فرشته رو میبینه ....اونجا عاشقش نمیشه ولی میشه بهترین دوستش .... اون
فرشته واسه پری کوچولوی ما میشه فرشته ی نجات..... اما کم کم حس میکنه اگه این فرشته نباشه زندگی
سخته .... اون فرشته میشه عشقش .... میشه همه ی چیزی که توی زندگی میخواسته ..... باهم شاد و
خوشحال بودن پری کوچولو و فرشته ی نجاتش تا که یه روزی از روزای بهاری یهو همه داستان عشق این دوتارو
میفهمن .... آدم بدای قصه از حسودیشون واسه فرشته نجات حرفای بد میسازن .... شایعه درست میکنن و این
میشه بهونه واسه بابای پری کوچولو .... حالا بابای پری دیگه اجازه نمیده پری با فرشته اش باشه ...... میخواد
پری و بده به یکی از دیوایی توی قصه ....
بچه ها دعامون کنین ...... خیلی حرفا پشت سر زندگگیمه که همه اش اشتباهه .... دعا کنین بابام راضی بشه
خسته شدم از دوریش ......

پیکنیک لاک پشتی
یکروز خانواده لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند! پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود! او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد. سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد. در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید، دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم.














